سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قرآن را فرا گیرید که بهترین سخن است و در آن تفقّه کنید که بهار دلهاست واز روشنی آن شفا بجویید که شفای سینه هاست . [امام علی علیه السلام]

گوناگون


علمدار کربلا                                  
یکی از شهدای جلیل‌القدر و با منزلت کربلا، حضرت عباس بن علی(ع) است. چهره‌ی پر فروغ و روشن و تابنده عباس(ع)، به او لقب قمر بنی هاشم(ع) داده بود، نیروی تقوا و دیانتش بسیار بود و از قهرمانان بزرگ اسلام به حساب می‌آمد، دارای قامتی رشید و افراشته و فردی توانمند و پر قدرت بود.
امام سجاد(ع) روزی به چهره عُبِیدُ الله ، فرزند عباس(ع) نگاه کرد و گریست. آن‌گاه درباره‌ی فداکاری عباس(ع) فرمود:
«خداوند، عمویم عباس(ع) را رحمت کند که در راه برادرش ایثار کرد و از جان خود گذشت، چنان فداکاری کرد که دو دستش قلم شد و خداوند نیز به او(همانند جعفر بن ابیطالب) در مقابل آن دو دست قطع شده، دو بال عطا کرد که با آن‌ها در بهشت با فرشتگان، پرواز می‌کند. برای عباس(ع) نزد خداوند، مقام و منزلتی است بس بزرگ که در قیامت، همه شهیدان، به آن غبطه می‌خورند».

آموزگار وفا

وفای عباس(ع) و بزرگواری و قدرشناسی او نسبت به امام حسین(ع) به گونه‌ای بود که در تاریخ به صورت ضرب‌المثل درآمد. او مجسمه‌ی ارزش‌های انسانی و کمالات والا بود و نسبت به امام(ع) از هیچ ایثار و فداکاری دریغ نکرد و جانش را فدای راه او نمود.ادب خاص عباس(ع) در برخورد با امام حسین(ع) بسیار چشمگیر بود. او امام(ع) را برادر، صدا نمی‌کرد، همواره خطاب به امام حسین(ع) می‌گفت:« سیدی و مولای ...».



امان نامه                                                                             



صدای شمر از پشت خیمه‌های امام حسین(ع)به گوش رسید. او عباس(ع) و برادرانش را صدا می‌کرد تا به آن‌ها امان نامه بدهد. عباس(ع) بی اعتنایی کرد ولی امام(ع) فرمود:
« عباس(ع)، برادرم! هر چند او فاسق است ولی جوابش را بده، ببین چه کار دارد»؟
عباس(ع) به همراه برادرانش از خیمه بیرون رفتند. شمر، امان نامه‌ای را که ابن زیاد داده بود به عباس(ع) نشان داد و گفت: اگر دست از حسین(ع) بکشید و به سوی ما بیایید، جانتان در امان خواهد بود.
حضرت عباس(ع)، خشمگین از این همه گستاخی در جواب فرمود:
«آیا از ما می‌خواهی که دست از شریف‌ترین مجاهد راه خدا، حسین(ع)، پسر فاطمه(س) برداشته، تنهایش گذاریم و طوق اطاعت و فرمانبرداری لعینان و فرومایگان را بر گردن افکنیم؟»
آخرین شب
شب عاشورا برای گروه شهادت‌طلب، آخرین شب زندگی بود و فردایش روز فداکاری و حماسه‌آفرینی. در آن شب، حضرت امام حسین(ع) رو به اصحاب فرمودند هر کسی می‌خواهد می‌تواند برود. با این حال، آن شب کسی نرفت، رفتنی‌ها رفته بودند. برادر وفادار ایشان، حضرت عباس(ع) در پاسخ فرمود:
« چرا برویم؟ کجا برویم؟ برویم که پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند، چنین روزی را نیاورد».
عباس(ع) و عاشورای خونین
تهیه آب برای خیمه‌ها به عباس(ع) واگذار شد. او سوار بر اسب، همراه با مَشک خالی و شمشیری در دست، به نیروهای دشمن که آب را در محاصره داشتند، حمله کرد و خود را به آب رساند و مشک را پر از آب کرد. آب خنک و گوارای فرات، مقابل عباس (ع) تشنه لب موج می‌زد، خواست تا از آن کفی بنوشد، ولی فریاد برآورد: 
       « ای نفس! پس از حسین(ع) زنده نباشی، این حسین(ع) است که در آستانه مرگ و شهادت است و تو آب سرد می‌نوشی؟ به خدا سوگند، این هرگز رسم دینداری نیست!»
عباس(ع)، آب را بر فرات ریخت و به یاد عطش برادر، آب ننوشید، مشک را برداشته، آهنگ خیمه‌ها کرد و در مسیر با نگهبانان فرات، درگیر شد و او را آماج تیرها قرار دادند. در این درگیری‌ها دست راست عباس(ع) را قطع کردند، سپس دشمن، او را محاصره کرد و حمله از هر طرف، در تنگنای شگفتی قرارش داد. ولی آن دلاور مَرد، نبرد را ادامه داد و گفت:
       « به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کردید، من همواره از دین خودم و از امام راستین که به آن یقین دارم، حمایت می‌کنم».
گاهی عباس(ع)، فریاد می‌زد و خروش بر می‌آورد تا در دل دشمن، هراس افکنَد. او شمشیر را به دست دیگر گرفت و گفت:
سوگند به خدا، هرگز سستی نمی‌ورزم و از پیشوایم که زاده‌ی محمد پاک(ص) و موَحّد است، دفاع می‌کنم، دست دیگرش هم قطع شد. پس از چندی، تیری به مشک، اصابت کرد و امید عباس(ع)، همراه آب مشک، بر خاک ریخت. او مردانه سعی می‌کرد با آن حال، خود را بر اسب نگهدارد، ولی تیرهایی که بر بدنش نشست و عمود آهنینی که بر فرقش اصابت کرد او را بر زمین انداخت و لحظه‌ای بعد، زندگی را بدرود گفت.
امام حسین(ع) بر بالین برادرش حاضر شد و فرمود: « اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری: الآن کمرم شکست.»
پیکر عباس(ع) در میدان ماند و امام(ع) به خیمه بازگشت تا خود برای لحظه‌ی دیدار با خدا، با کاروان اهل بیت(ع) وداع




نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:55 عصر



این متن کمی طولانی است ، ضمن عذر خواهی لطفا" تا آخر بخوانید، ضرر نمی کنید ، راست می گم   



 



آفرین ، جالبه !!! بالاخره دفاع از هویت ایرانی که به وسیله فیلمسازان غربی با فیلم 300 مورد حمله قرار گرفت احساسات عده ای راقلقلک داد وفریاد برآوردند که ...



مگر تاریخ باستانی این مرزوبوم در دیدگاه برخی از فریاد برآورندگان جایگاهی دارد که چنین واکنش نشان داده اند ؟



چرا هروقت کسی حرفی می زند ما واکنش نشان می دهیم ؟ نمی توانیم «کنشمندانه » عمل کنیم نه «واکنشی»؟ برای نشان دادن اقتدار ایرانیان دوره هخامنشی ودفاع از مردم ! آن عصر کدام برنامه تلویزیونی وسینمایی را تولید کرده ایم ؟؟



این نوشتار بر آن است تاآشکار کندکه چرا چنین اتفاقی افتاده است ومی افتد .



ایران ، گذشته طولانی وارزشمندی دارد واز این رو ایرانیان حق دارند براین گذشته پر افتخار مباهات کنند، با این توضیح که هیچ دوره تاریخی رانمی توان یافت که ازهمه زوایا قابل دفاع باشد ونتوان نقطه یا نقاط تاریکی را درآن نیافت.



ما حامل تاریخ باشکوهی هستیم که میراث آن ،تمدن وفرهنگ ایران زمین است ؛ اما در این زمینه اشاره به چند نکته لازم است :



صرف نظر ازاین که ما خودرا ایرانی مسلمان ویا مسلمان ایرانی بدانیم نمی توان ایرانی بودن مردم این سرزمین راکتمان کرد ولی باید پذیرفت که اسلام ایرانی با اسلام عرب ، اسلام مالزی ، اسلام آفریقایی و... تفاوت هایی دارد ؛ به ویژه ورود اسلام به سرزمین هایی که تاریخی کهن ونظام حکومتی مستقل داشتند موجب شد تا دراین تعامل فرهنگی ، هردو تأثیر پذیر وتأثیر گذار باشند ودر این زمینه نقش ایرانیان درایجاد وگسترش تمدن اسلامی برکسی پوشیده نیست .



ب ) پس از ورود اسلام به سرزمین ما، ایرانیان کوشیدند سنت های خود رادرقالب آداب واحکام اسلامی ریخته وحفظ کنند مثلا" سمنو که درمراسم ایرانیان قبل ازاسلام به عنوان غذای ایرانی مورد توجه وتقدس بود پس ازاسلام به عنوان نذری مورد استفاده  قرار گرفت .دود کردن اسپند ، عیادت مردگان و...نیز همه قبل از اسلام مورد توجه بوده اند که باآمدن اسلام گسترش یافتند .



ج ) بسیاری ازنغمه های موسیقی ایرانی درمراسم مسلمانان رسوخ کرد ورنگ دینی گرفت وبه همین دلیل حفظ شد ؛ از این رو امروز لحن اذان ایرانیان با اذان اعراب ومردم اندونزی و...یکسان نیست .



د) حفظ اسامی وکلمات ایرانی که دارای مفهوم روشنی از تاریخ وادب این سرزمین بودند پس ازاسلام هم ادامه یافت وایرانیان اسامی فرزندانشان را هم به نام های شخصیت های دینی اسلام نظیر: محمّد ، علی ، فاطمه ، حسن، حسین و... ونام های ایرانی همچون : رستم ، تهمینه ، اسفندیار ، کوروش، خشایار ، داریوش ، رودابه و...برگزیدند.



نامگذاری نقش های منفی بازیگران صدا وسیما وسینما با نام های ایرانـــــــی ونه عربــی ، بی توجهی به  ایرانیّت این مردم است ؛ درحالی که می دانیم اسم ، صفت ذاتی انسانها نیست وهمه کسانی که اسامی اسلامی دارند الزاما" شخصیت های مثبتی نیستند .دراین باره ، تاریخ ، گواه صادقی است ، کافی است به کارنامه خلفای بنی امیه وبنی عباس وحتی اسامی برخی از شخصیت های قرآنی مثل ابولهب ، ابرهه و...نگاهی بیفکنیم .



امروز وقتی اسامی ایرانی مثل خشایار (که مابرای دفاع از نام  او وایرانیان هم عصرش یعنی گذشته ای که نمی توانیم آن رانادیده بگیریم ، فریاد برآورده ایم ) رامی شنویم ، کدام شخصیت سینمایی وتلویزیونی سالهای اخیر در ذهنمان تداعی می شود ؟ازیاد نبریم ونبرده ایم که در سریال نرگس ، شاگرد پادو ، کوتاه قد ، بی خانمان وبی دست وپای  شوکت را «رستم » نام نهاده بودند ؛ میان این رستم ورستم شاهنامه فرسنگها فاصله است . انصاف بدهید که هست !! حالا نمی شد اسم این آدم مثلا یزید ، خالد، جاسم ، یا ....باشد .شخصیت های خلافکار فیلم ها که حکایت نگفتنی دارند ............



 ه) درنگاه گروهی از منتقدان !! گرایش ایرانیان دوره هخامنشی وبعد ازآن به دین زردشتی مایه سرافکندگی است !!!! درحالی که درآن زمان ادیان مسیحیت واسلام هنوز ظهور نکرده بودند ونیز هیچ سند ودلیلی بر آسمانی نبودن دین زردشت در دست نیست ؛ بعلاوه ، زردشتیان مردمی یکتاپرستند ومفاهیمی مثل اهورا مزدا ، اهریمن  وآتش ، نشانه دوگانه پرستی ویا آتش پرستی آنان نیست . ( رجوع کنید به :  فصلنامه هفت آسمان ، سال چهارم ، شماره چهاردهم تابستان 1381 صفحات 11 تا34)



 و ) کشورهای تازه استقلال یافته مثل  ایالات متحده آمریکا ، استرالیا و... تلاش ها کرده اند تابرای این چندصدسال ، تاریخی سراسر «افتخار » بسازند به نحوی که کودکانشان از زندگی درآن کشورها برخود ببالند . ما چه کرده ایم ؟



وقتی تاریخ ،یعنی گذشته یک ملّت ، سراسر سیاه وخیانت بار به نوجوانان آن مرزوبوم عرضه می شود ، چه احساسی در مردان وزنان آینده آن مرزوبوم تقویت می گردد؟؟؟به کتاب های تاریخ دانش آموزان نظری بیفکنید ؛ سراسر محاکمه واعتراض. به همه چیز ، به پادشاه با همه نقایص وامتیازاتش،اگر داشته است  ــ آخه اونم یه آدمه مثل بقیه آدما ، مگه نه !ــ مردم وبه ویژه زنان در این عرصه جایگاهی ندارند ، معلوم نیست این «مردم » که همه از نردبانشان بالامی روند تابرای خود موفقیّت کسب کنند درکجای تاریخ گم شده اند ؟



«آریوبرزن » رامی شناسید؟نمی شناسید؟ گناه شما نیست چون کسی خود راملزم نکرده تا اورا به شما ومن بشناساند ! درکتاب تاریخ اول راهنمایی گفته شده که:



« آریوبرزن باسپاهیان اندکش راه رابرسپاه اسکندر مقدونی بست ولی عاقبت کشته شد » . همین !!!!



مصریان شخصیتی دارند مثل آریو برزن ما  به نام «احمس »  که درجنگ با سپاهیان دشمن (هکسوس ها) کشته شد ؛ درکتاب تاریخ سال اول راهنمایی مصر آمده است : « احمس ، اولّین کسی بود که در راه دفاع ازکشورش شهـــــــــــــید می شد ».  این دو عبارت ودیدگاه رابا هم مقایسه کنید تا ادبیاتمان مشترک شود .



همان مصریان روند پرستش را ازبت پرستی به یکتاپرستی درکتابهایشان ترسیم کرده اند به نحوی که  نوجوان امروزی آن کشور علاوه بردرک اهمیّت یکتاپرستی  ازبیان گذشــــــته خود ســــــــــــرافکنــــــــــده نیـــــست .



ولی ما چه کرده ایم ؟



ـــــ برای تدریس تاریخ درمدارس ، چند ساعت زمان درنظر گرفته ایم ؟برای تقویت زبان عــــربـــی چند ساعت ؟(محاسبه کنید والبته به این نکته نیز توجّه که منظور ، زدودن آثار اسلامی وعربی نیست چراکه ایرانی مسلمان باید مبانی اسلام رابداند وزبان عربی رانیز ، امّا تعادل در این زمینه نکته ای است که  به فراموشی سپرده شده است .)



ـــــ وقتی نمی توانیم تعادل را رعایت کنیم مبارزه منفی شروع می شود ، رسانه ها ازگذشته ایران ــ جنبه های مثبتش ــ سخن نمی گویند ومردم هویت جو  ( بالاخره برای مامهّم است بدانیم پدرانمان وپدران پدرانمان والبته زنانشان ، چه کسانی بوده اندو چه می کرده اند ؟اگر چه به گفته سهراب سپهری : .. نسبم شاید برسد به گیاهی درهند ، به سفالینه ای ازخاک سیَلک، به زنی فاحشه درشهر بخارا برسد !!...) که به دنبال هویت ایرانی خود هستند ، ناچار قاب دیوار ، جلد تقویم ، شکل گلدان و....را به سیمای ایران باستان می سازند واستفاده می کنند بدون آن که گروهی از آنان با تاریخ آن عصر آشنایی داشته باشند . اگر تفریط نکرده بودیم چه خوب بود ........



پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خاطر زدودن آثار رژیم گذشته ، سعی شد اسامی قبلی تغییر کند ـ این نکته از ویژگی های انقلاب سیاسی است ـ   از این رو بسیاری ازنام های تاریخی اماکن تاریخی ایران  وجزیره های خلیج فارس مثل چاه های نفتی به اسامی عربی تغییر داده شد ، این نوع نگاه وکم توجهی به ریشه های ملّی ایرانی نتیجه ای جز این نداشت که بعد از دو دهه موضوع تغییر نام خلیج فارس ازسوی اعراب حاشیه نشین این خلیج مطرح شود وما برای اثبات ملیّت واقتدارمان درخلیج فارس به شیوه های دیپلماتیک وفشارهای پیدا وپنهان بین المللی متوسّل شویم وهنوز هم نتیجه کاملی نگرفته ایم .



آن چه من برآن تأکید دارم توجه به ویژگی هویت ایرانی است ، هرگز نباید غافل بود که بی توجهی به این ابعاد درآینده خسارت به بار خواهد آورد وشاید جبران آن هرگز امکان پذیر نباشد .



آری برادر ـ وشاید خواهر !ـ  دنیای امروز عرصه رقابت است ، درهمه زمینه ها ، اقتصادش ، سیاستش  وسراجام فرهنگش ، کدام مهم تر است ، نمی دانم  . وقت آن رسیده که برای اعلام وجود دراین عرصه جهانی به داشته هایمان توجه کنیم ، داشته های ما همه مربوط به گذشته اند ، گذشته رانمی توان نفی کرد ولی می توان منصفانه نقد کرد ،امیداست همه منصف باشیم .



البته همه ما وظیفه داریم توهین انجام شده را به نحوی شایسته ، پاسخ دهیم  ؛ حالا هرکس به قدر توانش والبته متولیان فرهنگی جامعه علاوه بر وظیفه ،مسئولیت هم دارند .




نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:54 عصر

چهارشنبه آخر سال ( چهار شنبه سوری )

یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال  گویند.  دربارهً چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر، یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر است که مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری نیز پرداخته اند.  

برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبهً سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند. 

بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. استاد پورداود در این باره می نویسد :  آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ( ... ) شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبهً سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ... ) روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده : والاربعاء یوم ضنک و نحس.  این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند. 

در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. سفر نبایستی کردن شب چهارشنبه، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:    

چهارشنبه که روز بلاست باده بخور      به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد

آتش افروختن شب چهارشنبهً آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند : مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد. 

در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقهً زنجان بدین شرح است:  نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد. دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند.  سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد.  چهارمین و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است).  در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند. و آخرین آتش نیز از رسم ها است.  بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است. 

در اصفهان چهارشنبه سوری را " چهار شنبه سرخی " نیز می گویند.  یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود. نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه " شب جمعه " می گویند. در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و ... که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام " سور "، در روز پنجه ( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سدهً چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است : صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که " عادت قدیم " و با افروختن آتش در " شب سوری " ( پیش از نوروز ) همراه بوده خبر می دهد : ... آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح ) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای  بسوخت و ...  

امروز، با رسمیت یافتن تقویم مصوب 1304، دیگر از جشن های پنجه ( که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پایان سال بود ) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر نیز - تا آن جا که آگاهی در دست است -  فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارندهً رسم هایی از فرهنگ عامه است، مردم به پیشواز نوروز می روند.   این یادآوری لازم است که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس نبودن " بوته و هیمه " ( به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسیلهً  حرارتی )، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهرهً نمادین خود را - با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی - نگه داشته است.   




نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:39 عصر

طلبه مبتکر قمی گل کاشت!!
ساخت قرآن دیجیتالی


وقتی می شنیدیم که وهابی ها، قرآن دیجیتالی خودشان را همین چندی قبل روانه بازار کردند، داغ رسم الخط عثمان طه برایمان زنده شد.
سختی این که مجبوریم همیشه از رسم الخط عثمان طه به عنوان یک اثر بسیار زیبا یاد کنیم کم نبود، قرآن دیجیتالی هم به آن اضافه شد.
اما یکی از دوستان من که مدتی با هم در مدرسه علمیه شهیدین همسایه بودیم قرآن دیجیتالی ای ساخته که نه تنها چیزی از نمونه وهابی ها کم نداره بلکه داره. اسم این دستگاه را هم گذاشته الذکر، از اینجا می تونید وب سایت اختصاصی این دستگاه را مشاهده کنید.
حاج آقا علی رضا میرجلیلی با اون لهجه شیرین یزدی خودش که حالا به زبان های عربی و انگلیسی هم مسلط شده و الان هم داره با زبان اسپانیولی دست و پنجه نرم می کنه، تو حرف هاش می گه که همه چیز از موسسه جامعه القرآن الکریم حاج آقای طباطبایی شروع شد.


چند سال کار قرآنی و تسلط به دو زبان همه دست به دست هم داد که چند سال بره در دبی اتراق کنه و چند شیفته به بچه شیعه های کشورهای مختلف که تو دبی زندگی می کنن، قرآن  درس بده.
تدریس قرآن به انگلیسی در دبی کار هر کسی نیست این جمله ای است که حاج آقا بهمون می گه. میرجلیلی می گفت، خیلی ها هم که انگلیسی بلد هستن توانایی تدریس و تفسیر قرآن ندارند واگر طلبه ای بتواند این دو تا را با هم جمع کند نور علی نور می شود و دیگه حتی نمی تواند سرش را بخواراند.
او می گفت: وقتی قرآن تدریس می کردم خریدن هدیه و جایزه هم بخشی از کارهایم بود. اما این که چه چیزی جایزه بدهیم این اول کلام بود. در دبی یک جایی بود که اهل تسنن قرآن دیجیتالی درست کرده بودند؛ اما فقط قرآن را پخش می کرد و از متن و ترجمه هم خبری نبود.به ذهنم رسید که یک قرآن دیجیتالی درست کنم که هم قرآن داشته باشد، هم نه تا ترجمه، دعاهای مفاتیح را قرائت کنه و ترجمه فارسی و انگلیسی هم داشته باشد. این کار را با عنایت خدا انجام دادم و الان این محصول کل قرآن را قرائت می کند، نه تا ترجمه هم دارد. دعاهای مفاتیح الجنان و صحیفه سجادیه را می خواند و دو ترجمه انگلیسی و عربی را هم ارایه می کند، قبله یابی و پخش اذان بر اساس موقعیت مکانی کاربر با صدای پنج موذن هم از دیگر ویژگی های این قرآن دیجیتالی است. امکان جستجوی آسان و سریع در بین سوره ها و آیات، امکان پخش صوت از بلندگوی داخلی، هدفون و اتصال به سیستم های صوتی همه به گونه ای مناسب در این دستگاه طراحی شده است.
میرجلیلی خودمان به این جا که رسید، هر چی پاچه خواری کردیم که یکی از این دستگاه ها را به ما هدیه بده، نشد که نشد. دلیلش هم این بود که دو هزار تا از این دستگاه تولید کرده بود و همه اش را رو هوا زده بودند. بیشترش هم در خارج از کشور به فروش رسیده بود؛ اما این که دستگاه حاج آقا چه قیمیتی داشت باشه تو کامنت ها برای شما توضیح می دهند.


اما اختراع بعدی حاج آقا:


نوع: موبایل کاملا شیعی
مشخصات:
دارای کل قرآن با 31 ترجمه، قرائت و متن مفاتیح الجنان، صحیفه سجادیه، نهج البلاغه با ترجمه چند زبانه، ارایه زندگی نامه ائمه، تاریخ اسلام به زبان های مختلف، رساله ها و استفتائات همه مراجع تقلید، زیارت نامه همه اماکن مقدسه، کتاب های معتبر شیعی، کتاب های حدیثی و قرائت قاریان برتر دنیا.
ویژگی های دیگر: نصب جی پی اس برای تشخیص موقعیت مکانی صاحب تلفن همراه و پخش اذان به افق موقعیت مکانی کاربر و پیش بینی یک قبله نما برای مشخص شدن جهت قبله بر اساس موقیعت مکانی کاربر.
به علاوه این که یک موبایل است و قابلیت های موبایل های معمولی را هم خواهد داشت. همین
زمان ارایه به بازار: به زودی .. به گفته حاج آقا کارهای اجراییش در حال انجام است اما کار بزرگی است و نیاز به تلاش ، دعا و پول دارد.
حاشیه دیدار با حاج آقا میرجلیلی:
وقتی حاج آقا را ملاقات کردیم درباره فضای مجازی و این حرف ها شد... حاج آقا گفت که یکی از وبلاگ هایی که خیلی به آن علاقه مندم و مدام نگاه می کنم وبلاگ سوزن بان است اما نمی دانم سوزن بان را چه کسی می نویسد.. دیگه ...


حرف آخر:


می دونیم که الان سوال های زیادی در ذهن شما هست که دوست دارید درباره این دستگاه بپرسید...مثلا قیمتش چقدره؟ یا این که حاج آقا چقدر روی این کار وقت گذاشته؟ و شاید هم بخواهید در مسنجر لحظاتی را با حاج آقا صحبت کنید... به همین خاطر از حاج اقا دعوت کرده ایم که کامنت های شما را خود ایشان جواب بدهند.... پس هر سوال و حرفی که دارید به صورت کامنت مطرح کنید تا خود حاج اقا میرجلیلی به سوالاتتان جواب بدهد...




نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:39 عصر

سردار حسین علایی با گذشت بیش از بیست سال از شهادت مهندس مهدی باکری، هنوز یاد، قدر و منزلت وی در اذهان بسیاری از هم‌رزمان او و نیز مردم ایران زنده است. در این مدت و به ویژه پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی، دایم بر شخصیت برجسته و اهمیت وی و نقش مؤثر او در دوران دفاع مقدس در افکار عمومی افزوده شده است. راز ماندگاری « مهدی» در حیات پس از شهادتش را می توان «خداجویی»، «اخلاص در عمل» و «استقامت» در مسیر راهی دانست که او از سالیان دراز و از روزهای آغازین زندگانی برگزیده بود. مهدی «دین» را آنچنان که امام خمینی (ره) به مردم تعلیم داده بود، در رفتار فردی خود پیاده کرد و اقدام‌های اجتماعی‌اش را بر پایه فهم خود از اسلام ناب محمدی (ص) که منش امام در آن متجلی بود، تنظیم کرد و سرانجام نیز در این راه در سن سی سالگی به شهادت رسید و جاودانه شد.

او همچون امام خود، «ارزش حیات را به آزادی و استقلال می‌دانست» و به خوبی دریافته بود که استکبار حاکم بر جهان، تاب تحمل حکومتی به نام اسلام را در ایران ندارد و باید برای حفظ این نظام الهی، به پا خاست و لباس رزم پوشید و داوطلبانه و در هر کجا که نیاز باشد، برای دفاع از جمهوری اسلامی، در برابر متجاوزان جنگید.
درباره شخصیت برجسته و ممتاز شهید مهندس مهدی باکری، تاکنون سخنان بسیاری گفته شده و مطالب بسیاری هم به رشته تحریر درآمده است، ولی هنوز می‌توان بسیاری از نکات و گفتنی‌های دلنشین، راجع به این اُسوه دوران را مطرح نمود و به آن پرداخت. حیات کوتاه شهید باکری به سه دوران متمایز از هم قابل تفکیک است:

1ـ سال‌‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
مهدی در سال‌های 1352 تا 1356، دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تبریز بود و جزو دانشجویان مبارز مذهبی دانشگاه به شمار می‌رفت. او به خاطر اعدام برادرش، علی به دست رژیم شاهنشاهی، به علت عضویت در یک گروه مخالف شاه، همیشه تحت تعقیب ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت دوران شاه) قرار داشت. ساواک مرتب او را احضار می‌کرد تا از عدم پیگیری راه برادرش، علی توسط وی مطمئن شود.

مهدی با چهره‌ای ساکت و آرام و به گونه‌ای که حساسیت ساواک را تحریک نکند، تلاش خود را در راه مبارزه بر پایه عقیده اسلامی دنبال می‌کرد. کسانی که از نزدیک با وی زندگی می‌کردند، می‌توانستند به روحیات و کوشش‌های او در این زمینه پی ببرند. وقتی نهضت امام خمینی در سال 1356 با شتاب بیشتری، دوباره در بین مردم ایران جریان یافت، او از جمله دانشجویانی بود که تلاش می‌کرد با تقلید از امام خمینی، راه مبارزه را دنبال کند.

2ـ دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی
به محض استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، او همه وجود خود را برای تثبیت انقلاب، به ویژه در منطقه آذربایجان غربی به کار گرفت. در درگیری‌هایی که ضدانقلاب در کردستان به وجود می‌آورد، شرکت کرد و برای امنیت مردم کرد، توان خود را به کار گرفت. او در اواسط سال 1360، درحالی که فرمانده عملیات سپاه آذربایجان غربی بود، توانست با برنامه‌ریزی دقیق و تهیه یک طرح عملیاتی مناسب و با کمک پاسداران و بسیجیان و همکاری دیگر نیروهای مسلح، شهر «اوشنویه» را از دست حزب مسلح دمکرات وابسته به صدام آزاد و محیط آذربایجان را برای گروه‌های وابسته به حزب بعث، ناامن کند. پیش از آن، نخستین شورای اسلامی شهر ارومیه، او را به عنوان شهردار این شهر برگزید. دوران حضور باکری در شهرداری، خاطرات خوش زیادی را از مردمی‌ترین شهردار تاریخ ارومیه، در اذهان مردم آن دیار بر جای گذاشته است.

3ـ دوران جنگ تحمیلی
به محض آغاز جنگ از سوی صدام علیه انقلاب اسلامی، مهدی و برادرش حمید، به جبهه‌های جنگ جنوب رفته و در ناکام گذاشتن ارتش بعثی به منظور اشغال شهر آبادان، به دفاع از این منطقه پرداختند. آنان به صورت رزمندگانی تک ور، در شهر آبادان، حماسه‌های فراوانی آفریدند، ولی حضور جدی مهدی به عنوان یکی از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس، از زمانی آغاز شد که او پیش از آغاز عملیات فتح المبین، به عنوان قائم‌مقام تیپ 8 نجف اشرف، مشغول فعالیت شد. فتح تنگه «رقابیه» به دست رزمندگان تحت هدایت باکری، توانایی مهدی را در طرح‌ریزی‌های تاکتیکی و در اجرای موفق عملیات، مشخص ساخت. او در عملیات بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر نیز نقش مؤثری داشت.

مهدی همه توان فکری و جسمی خود را در دفاع از اسلام و کشور به کار گرفت و به عنوان یک «داوطلب بسیجی» در جهاد با دشمن بعثی، فرمانده یکی از مهم‌ترین لشکرهای رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. او به لشکر عاشورا، قدرت و قوت بخشید و لشکر عاشورا هم، او را نماد و الگوی یک فرمانده پرورش یافته در مکتب امام خمینی (ره)، به جهان عرضه کرد. شهید مهدی باکری دایم در حال تزکیه نفس خود بود. روحیه بسیجی، سادگی، خاکی بودن و ساده‌زیستی از برجسته‌ترین صفات وی شناخته شده است. «دین» بر وجود، افکار، روحیه، و رفتار او حاکم و اسلام را معیار حرکت‌های خود قرار داده بود و همه اقدامات خویش را با این شاخص و معیار تنظیم می‌کرد.

مهدی پس از عملیات بیت‌المقدس، فرماندهی لشکر 31 عاشورا را، که متشکل از رزمندگان آذربایجان بود را بر عهده گرفت و در عملیات‌های مهم خیبر و بدر شرکت کرد و توانست ضربات سنگینی بر دشمن بعثی وارد آورد؛ امتیازی که او را به فرماندهی یکی از یگان‌های خط‌شکن و از پرافتخارترین لشکرهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رساند. شایستگی‌های اخلاقی بی‌نظیر، خلوص، قدرت برنامه‌ریزی، خلاقیت، دشمن‌شناسی و از جان‌گذشتگی وی بود. این صفات و ویژگی‌های مهدی به سرعت در اذهان مسئولان اداره کننده جبهه‌های جنگ، ظهور پیدا کرد و موجب شد او را در صدر لشکری قرار دهد که همه ظرفیت وجودی‌اش را در خدمت به آن، به کار گیرد. اندیشه، فکر، تدبیر و خلوص مهدی باکری، لشکر عاشورا را به یگانی قوی و عاشورایی در اذهان مردم آذربایجان و مسئولان جبهه‌ها، مجسم ساخت.

برادر عزیزش حمید، در اثنای عملیات خیبر به شهادت رسید و خود او نیز حدود یک سال بعد در کنار رودخانه دجله و در جریان عملیات بدر، به فوز عظیم شهادت نایل آمد.
گذشت بیش از دو دهه از شهادت مهدی و نیز 22 سال از فقدان او در این جهان خاکی، موجب کمرنگ شدن یاد او و گم شدن نام وی نشده است. آنچه مهدی را با وجود همه تحولات این دوران، زنده و فراموش ناشدنی کرده، فراتر رفتن وی از یک فرد حقیقی و رسیدن او به مرتبه یک «اسوه ماندگار» است. او هم‌اکنون برای مردم ایران و جوانان جهان اسلام یک «نماد» است.

آنچه مهدی را به عنوان یک الگوی جاودانه، به طور مرتب به رخ جامعه می‌کشاند، عبارت است از:
الف) جهاد در راه خدا و تنها برای رضای خدا.
ب) فراموش کردن خود و گذشتن از همه چیز خود و در پایان، فدا کردن جان خویش در راه انقلاب اسلامی، که آرمان بزرگ ملت ایران است.

پ) تلاش برای انجام عمل صالح با مشخصاتی که در قرآن راجع به آن سخن رفته است در تمام طول زندگی.
ت) داشتن سعه صدر و تحمل ناملایمات در راه هدف خویش و مدارا با دیگران.
ث) به کارگیری تدبیر و ابتکار عمل برای غلبه بر دشمن و دلسوزی فراوان برای رزمندگان حاضر در جبهه‌ها.

او بنا بر این آیه قرآن، رفتار جهادی خود را تنظیم می‌کرد:
«مُحمدٌ رسولُ اللّهِ و َالّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلیَ الکُفّار رُحَماءُ بَینَهُم»
او همیشه خود را در محضر خدا می‌دید و می‌خواست که محبوب خدا و جزو کسانی باشد که: «انَّ اللّهَ یُحبُّ اّلذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیله صَفّاً کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص».

یاد او که خود بنیان مرصوص جبهه‌ها بود، همچنان گرامی باد.




نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:39 عصر

نفی کلی برگزاری چهارشنبه سوری خطرات بیشتری به همراه دارد
چهارشنبه سوری نوعی مراسم سنتی و فرهنگی در ایران است و قاعدتا اگر تلاشی در جهت نفی کلی برگزاری این مراسم صورت گیرد ، توجه فرزندان به ویژه جوانان نسبت به برگزاری غیر اصولی آن بیشتر و خطرات ناشی از آن در جامعه افزایش چشمگیری نسبت به قبل خواهد داشت.

دکتر محمدکاظم عاطف وحید در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: اگر والدین با مشارکت فرزندان خود برای مراسم چهارشنبه سوری برنامه ریزی کرده و با نظارت صحیح و دقیق وسایل آتش بازی را برای آنان خریداری کنند ، خطرات ناشی از انفجار مواد محترقه غیر استاندارد در این شب کاهش چشمگیری می یابد.

وی تصریح کرد: با توجه به اینکه مسئولیت کنترل و کاهش خطرات ناشی از مراسم چهارشنبه سوری بر عهده خانواده ها و مسئولان مربوطه است لذا با برنامه ریزی صحیح و آگاهانه از سوی خانواده ها و نیز فراهم آوردن فضاهای تفریحی برای برگزاری سالم تر این مراسم کمک موثری در کاهش صدمات و جراحات ناشی از بازی با مواد غیر استاندارد محترقه می کند.

به اعتقاد این روانشناس بالینی ، معمولا نوجوانان از این گونه موقعیت ها برای افزایش ارتباطات اجتماعی و نوعی ابراز وجود بهره می گیرند. از طرفی چون جوانان به ویژه پسران جوان احساس آسیب ناپذیری را در خود دارند بعضا در این گونه مراسم نسبت به انجام برخی رفتارهای خطرناک مبادرت می ورزند.

وی به والدین توصیه کرد: دقت مناسب و صحیحی نسبت به رفت و آمد فرزندان و دوستان آنها داشته باشند و با برقراری روابط دوستانه و آگاهی از علائق شخصی آنها، برای برگزاری هر چه بهتر و سالم تر این مراسم در کنار فرزندان خود تلاش کنند زیرا در غیر این صورت فرزندان آنها چهارشنبه سوری را در کنار دوستانی خواهند گذارند که شاید از سلامت روانی کافی برخوردار نبوده و با انجام رفتارهای خطرناک جان آنها به خطر خواهد افتاد.

عاطف وحید گفت: مسئولان برقراری امنیت اجتماعی نیز می بایست مراقب خرید و فروش مواد محترقه غیر استاندارد در داخل کشور باشند و با نظارت جدی تر نسبت به لغو ادامه فعالیت افراد متخلف در این زمینه اقدام کنند.

وی در پایان یادآور شد: اگر خانواده ها و مسئولان خود برای برگزاری این مراسم پیش قدم شوند ، جوانان کمتر به استفاده از مواد محترقه غیر استاندارد روی آورده و به همین میزان میزان صدمات و جراحات وارده نسبت به استفاده از این مواد نیز کاهش چشمگیری خواهد یافت

" خبرگزاری مهر "



نپرس ::: دوشنبه 86/3/7::: ساعت 4:39 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :3425
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<